چرا در بعضی روابط احساس میکنیم که فقط یکی از طرفین تلاش میکند؟
احساس عدم تعادل در تلاش، یکی از شایعترین و در عین حال آزاردهندهترین مشکلات در روابط انسانی است. چه یک رابطه عاطفی باشد، چه دوستی و چه حتی یک ارتباط کاری، وقتی حس میکنیم که فقط ما هستیم که برای حفظ و بهبود رابطه تلاش میکنیم، احساس خستگی، ناامیدی و حتی خشم به سراغمان میآید. اما چرا این اتفاق میافتد؟ دلایل متعددی میتواند منجر به این احساس شود. در اینجا به 19 نکته اشاره میکنیم که ممکن است در این عدم تعادل نقش داشته باشند:
- ✅
عدم تطابق انتظارات:
شاید برداشت شما از میزان تلاش مورد نیاز برای حفظ رابطه با طرف مقابل متفاوت باشد. - ✅
تفاوت در سبک ارتباطی:
ممکن است طرف مقابل به شکلی متفاوت از شما محبت و توجه خود را ابراز کند. - ✅
مشغلههای ذهنی و زندگی:
در دورههای خاص، ممکن است یکی از طرفین به دلیل مشکلات شخصی، شغلی یا خانوادگی کمتر بتواند در رابطه حضور فعال داشته باشد. - ✅
ترس از صمیمیت:
گاهی اوقات، فرد به دلیل ترس از آسیبپذیری و صمیمیت، از تعامل عمیق و تلاش فعال در رابطه اجتناب میکند. - ✅
عدم آگاهی از نیازهای طرف مقابل:
ممکن است طرف مقابل متوجه نیازهای شما نباشد و نداند که چه چیزی شما را خوشحال میکند. - ✅
خودمحوری:
متاسفانه، در برخی موارد، فرد به طور ناخودآگاه خودمحور است و بیشتر به نیازها و خواستههای خود توجه میکند. - ✅
مشکلات ارتباطی:
عدم توانایی در برقراری ارتباط موثر و بیان نیازها و خواستهها میتواند منجر به سوءتفاهم و احساس عدم تلاش شود. - ✅
وجود مشکلات حل نشده:
اگر مشکلات قبلی در رابطه به درستی حل نشده باشند، میتوانند سایه خود را بر تلاشهای بعدی بیندازند. - ✅
عدم قدردانی:
اگر طرف مقابل از تلاشهای شما قدردانی نکند، احساس دلسردی خواهید کرد.
- ✅
سبک دلبستگی ناایمن:
افراد دارای سبک دلبستگی ناایمن ممکن است به طور ناخودآگاه از صمیمیت اجتناب کنند و در نتیجه، کمتر در رابطه تلاش کنند. - ✅
اعتماد به نفس پایین:
فردی که اعتماد به نفس پایینی دارد ممکن است احساس کند که لایق توجه و محبت نیست و در نتیجه، کمتر برای حفظ رابطه تلاش میکند. - ✅
نگرش منفی به رابطه:
اگر فرد به آینده رابطه خوشبین نباشد، انگیزه کمتری برای تلاش خواهد داشت. - ✅
تأثیرات گذشته:
تجربیات تلخ گذشته در روابط میتواند بر نحوه تعامل فرد در روابط بعدی تاثیر بگذارد. - ✅
نداشتن مهارتهای لازم:
برخی افراد به دلیل نداشتن مهارتهای ارتباطی و اجتماعی، نمیدانند چگونه باید در یک رابطه حضور موثر و فعال داشته باشند. - ✅
مشکلات روانی:
افسردگی، اضطراب و سایر مشکلات روانی میتوانند بر انگیزه و توانایی فرد برای تلاش در رابطه تاثیر منفی بگذارند. - ✅
تفاوت در تعریف “تلاش”:
شاید تعریف شما از “تلاش” با تعریف طرف مقابل متفاوت باشد. - ✅
سوء استفاده عاطفی:
در روابط سوء استفادهگرانه، معمولاً یکی از طرفین با سوء بهرهگیری از دیگری، او را مجبور به تلاش بیوقفه میکند. - ✅
بازی قدرت:
گاهی اوقات، عدم تلاش میتواند یک تاکتیک آگاهانه برای کنترل و سلطه بر طرف مقابل باشد. - ✅
تغییر اولویتها:
ممکن است اولویتهای طرف مقابل تغییر کرده باشد و رابطه دیگر در صدر لیست نباشد.
تشخیص دقیق دلیل این احساس عدم تعادل، نیازمند بررسی دقیق و با صداقت رابطه و ویژگیهای شخصیتی هر دو طرف است. باید با طرف مقابل به طور باز و صریح در مورد احساسات خود صحبت کنید و سعی کنید به درک مشترکی از نیازها و انتظارات یکدیگر برسید.
چرا در بعضی روابط فقط یک نفر تلاش میکند؟
1. عدم تعادل در نیازها و انتظارات
در هر رابطهای، هر فرد مجموعهای از نیازها و انتظارات دارد.وقتی این نیازها و انتظارات با هم همخوانی نداشته باشند یا یکی از طرفین نتواند یا نخواهد نیازهای دیگری را برآورده کند، عدم تعادل ایجاد میشود.این عدم تعادل میتواند به این صورت خود را نشان دهد که یک نفر به طور مداوم در تلاش برای برآورده کردن نیازهای دیگری است در حالی که طرف مقابل تلاشی نمیکند.مثلا یک نفر ممکن است نیاز به ابراز محبت کلامی داشته باشد در حالی که دیگری با نشان دادن رفتارهای عملی محبت خود را ابراز کند.
اگر این دو نفر نتوانند در مورد این تفاوتها صحبت کنند و به یک درک مشترک برسند، ممکن است احساس کنند که فقط یک نفر در تلاش برای حفظ رابطه است.
شناخت نیازها و انتظارات خود و طرف مقابل، قدم اول در حل این مشکل است.صحبت صریح و با صداقت در مورد این نیازها میتواند به یافتن راهحلهای سازنده کمک کند.پذیرش تفاوتها و تلاش برای سازگاری با آنها میتواند به ایجاد تعادل در رابطه کمک کند.
2. تفاوت در سبکهای ارتباطی
هر فرد سبک ارتباطی خاص خود را دارد.برخی افراد مستقیم و صریح هستند، در حالی که برخی دیگر غیرمستقیم و محتاطانه ارتباط برقرار میکنند.وقتی سبکهای ارتباطی دو نفر با هم تفاوت داشته باشد، ممکن است سوء تفاهم ایجاد شود و یکی از طرفین احساس کند که تلاشهایش نادیده گرفته میشود.مثلا یک نفر ممکن است به طور مداوم سعی کند با طرف مقابل صحبت کند و مشکلات را حل کند، در حالی که دیگری ترجیح میدهد از درگیری اجتناب کند و سکوت اختیار کند.این تفاوت در سبکهای ارتباطی میتواند باعث شود که فردی که سعی در حل مشکلات دارد، احساس کند که تنها در حال تلاش است.
یادگیری در مورد سبکهای ارتباطی مختلف و تلاش برای درک سبک ارتباطی طرف مقابل، میتواند به بهبود ارتباطات و ایجاد تعادل در رابطه کمک کند.
در ضمن، تمرین گوش دادن فعال و تلاش برای فهمیدن منظور واقعی طرف مقابل، میتواند از بروز سوء تفاهمها جلوگیری کند.به خاطر داشته باشید که هیچ سبک ارتباطی به طور ذاتی بهتر از دیگری نیست.مهم این است که بتوانید با سبک ارتباطی طرف مقابل سازگار شوید.
3. عدم تعهد یکسان
یکی از دلایل اصلی احساس تلاش یکطرفه در رابطه، میتواند عدم تعهد یکسان از سوی طرفین باشد. تعهد به معنای تمایل به سرمایهگذاری زمان، انرژی و احساسات در رابطه است.
اگر یکی از طرفین به اندازه دیگری متعهد نباشد، ممکن است از انجام کارهایی که برای حفظ و تقویت رابطه ضروری هستند، خودداری کند. این عدم تعهد میتواند به دلایل مختلفی از جمله ترس از صمیمیت، تجربههای گذشته ناموفق یا اولویتهای دیگر در زندگی ایجاد شود. شناسایی سطح تعهد هر یک از طرفین و صحبت صریح در مورد انتظارات میتواند به حل این مشکل کمک کند. گاهی اوقات، نیاز است که یکی از طرفین تصمیم بگیرد که آیا مایل به پذیرش سطح تعهد طرف مقابل است یا خیر. در صورتی که تعهد یکسان وجود نداشته باشد، رابطه ممکن است به طور مداوم با مشکلاتی روبرو شود.
4. مشکلات حل نشده گذشته
روابطی که مسائل و مشکلات حل نشدهای از گذشته دارند، مستعد احساس تلاش یکطرفه هستند. وقتی مسائل حل نشده باقی میمانند، میتوانند به صورت ناخودآگاه بر رفتار و احساسات طرفین تاثیر بگذارند. این مسائل میتوانند به شکل کینهتوزی، سوء تفاهم یا بیاعتمادی خود را نشان دهند. در چنین شرایطی، یک نفر ممکن است به طور مداوم سعی کند با جبران اشتباهات گذشته یا تلاش برای حل مشکلات فعلی، رابطه را حفظ کند. در حالی که طرف مقابل همچنان در گذشته گیر کرده و نمیتواند به طور کامل در رابطه حاضر باشد. پرداختن به مسائل گذشته با کمک یک مشاور متخصص میتواند به رهایی از این الگو و ایجاد یک رابطه سالمتر کمک کند. باید هر دو طرف تمایل به روبرو شدن با گذشته و تلاش برای حل آن داشته باشند.
5. انتظارات غیرواقعی
گاهی اوقات، انتظارات غیرواقعی از رابطه یا از طرف مقابل میتواند منجر به احساس تلاش یکطرفه شود. این انتظارات میتوانند ناشی از کاملا مطلوبسازی رابطه، مقایسه با روابط دیگران یا عدم درک واقعیتهای زندگی مشترک باشند. مثلا یک نفر ممکن است انتظار داشته باشد که طرف مقابل همیشه در دسترس باشد، همیشه خوشحال باشد یا همیشه نیازهای او را پیشبینی کند. وقتی این انتظارات برآورده نمیشوند، فرد ممکن است احساس کند که تنها در حال تلاش برای حفظ رابطه است. بررسی و تعدیل انتظارات، قدم مهمی در ایجاد یک رابطه سالم و واقعبینانه است. به خاطر داشته باشید که هیچ رابطهای کامل نیست و همه افراد اشتباه میکنند. پذیرش این واقعیتها و تلاش برای درک طرف مقابل، میتواند به کاهش انتظارات غیرواقعی و ایجاد تعادل در رابطه کمک کند.
6. وابستگی بیش از حد
وابستگی بیش از حد به یک رابطه میتواند باعث شود یکی از طرفین احساس کند که تنها اوست که برای حفظ رابطه تلاش می کند. وقتی یک فرد به شدت به رابطه خود وابسته است، ممکن است از ترس از دست دادن طرف مقابل، هر کاری را انجام دهد. این وابستگی میتواند باعث شود که فرد نیازهای خود را نادیده بگیرد و تمام انرژی خود را صرف راضی نگه داشتن طرف مقابل کند. در چنین شرایطی، طرف مقابل ممکن است متوجه تلاش های فرد وابسته نشود یا حتی از آن سوء استفاده کند. تقویت استقلال فردی و داشتن روابط سالم خارج از رابطه عاطفی، میتواند به کاهش وابستگی و ایجاد تعادل در رابطه کمک کند. در ضمن، یادگیری نحوه تعیین مرزهای سالم و ابراز نیازها، برای حفظ سلامت روان و ایجاد یک رابطه متقابل ضروری است.
7. کمبود قدردانی
یکی از عوامل مهمی که باعث می شود فردی احساس کند تنها در یک رابطه تلاش می کند، کمبود قدردانی است. وقتی تلاش ها و فداکاری های یک فرد نادیده گرفته می شود یا قدردانی نمی شود، ممکن است احساس کند که انرژی خود را بیهوده صرف می کند. قدردانی میتواند به شکل کلامی (مانند گفتن “متشکرم”) یا عملی (مانند انجام یک کار برای طرف مقابل) ابراز شود. ابراز قدردانی نه تنها به فردی که تلاش می کند انگیزه می دهد، بلکه باعث تقویت احساس صمیمیت و نزدیکی در رابطه می شود. اگر احساس می کنید که در رابطه خود قدردانی نمی شوید، با طرف مقابل خود در این مورد صحبت کنید. بیان کنید که چه انتظاراتی دارید و چه چیزی باعث می شود احساس ارزشمندی کنید.
8. خودشیفتگی
در روابطی که یکی از طرفین دارای ویژگی های خودشیفتگی است، اغلب احساس می شود که فقط یک نفر در حال تلاش است.افراد خودشیفته معمولاً تمرکز اصلی خود را بر روی نیازها و خواسته های خود قرار می دهند و به ندرت به نیازهای دیگران توجه می کنند.آنها ممکن است انتظار داشته باشند که طرف مقابل همیشه آنها را تحسین کند، از آنها تعریف کند و نیازهای آنها را برآورده کند.در چنین روابطی، فردی که با یک فرد خودشیفته در ارتباط است، ممکن است احساس کند که دائماً در حال تلاش برای جلب رضایت اوست، بدون اینکه هیچ پاسخی دریافت کند.
تشخیص این الگو و درک ماهیت خودشیفتگی، قدم اول در مقابله با این مشکل است.
در صورت امکان، مشاوره با یک متخصص میتواند به فرد کمک کند تا مرزهای سالم را تعیین کند و از خود در برابر سوء استفاده عاطفی محافظت کند.گاهی اوقات، تنها راه حل، قطع رابطه با فرد خودشیفته است.
9. عدم وجود اهداف مشترک
وقتی در یک رابطه اهداف مشترکی وجود نداشته باشد، ممکن است یکی از طرفین احساس کند که به تنهایی در حال تلاش است. اهداف مشترک میتوانند شامل برنامه ریزی برای آینده، خرید خانه، بچه دار شدن یا حتی انجام فعالیت های تفریحی مشترک باشند. وقتی طرفین اهداف مشترکی ندارند، ممکن است هر کدام به مسیر خود بروند و رابطه به تدریج از هم بپاشد. صحبت در مورد اهداف بلند مدت و کوتاه مدت و تلاش برای یافتن زمینه های مشترک، میتواند به تقویت رابطه و ایجاد حس هدفمندی کمک کند. در ضمن، انعطاف پذیری و آمادگی برای سازش، برای رسیدن به اهداف مشترک ضروری است. یک رابطه سالم، رابطه ای است که در آن هر دو طرف میتوانند به طور همزمان اهداف فردی و مشترک خود را دنبال کنند.
10. ناتوانی در ابراز احساسات
ناتوانی در ابراز احساسات به صورت سالم و سازنده، میتواند یکی از دلایل اصلی احساس تلاش یک طرفه در رابطه باشد. وقتی یک فرد نمی تواند احساسات خود را به درستی بیان کند، ممکن است طرف مقابل متوجه نشود که چه چیزی او را آزار می دهد یا چه نیازهایی دارد. این ناتوانی میتواند ناشی از تربیت خانوادگی، تجربیات گذشته یا ترس از آسیب پذیری باشد. یادگیری مهارت های ارتباطی و تمرین ابراز احساسات به صورت مستقیم و بدون پرخاشگری، میتواند به بهبود رابطه کمک کند. در ضمن، مراجعه به یک مشاور متخصص میتواند به فرد کمک کند تا ریشه های این ناتوانی را شناسایی کرده و راهکارهای مقابله با آن را بیاموزد. یک رابطه سالم، رابطه ای است که در آن هر دو طرف میتوانند به راحتی و بدون ترس احساسات خود را با یکدیگر در میان بگذارند.
11. ترس از تعهد
ترس از تعهد یکی از دلایل شایع برای عدم تلاش یکسان در روابط است.فردی که از تعهد میترسد، ممکن است به صورت ناخودآگاه از صمیمیت و نزدیکی اجتناب کند.این ترس میتواند ناشی از تجربیات تلخ گذشته، ترس از دست دادن آزادی یا ترس از شکست باشد.فردی که از تعهد میترسد، ممکن است به طور مداوم به دنبال راهی برای خروج از رابطه باشد یا از انجام کارهایی که باعث تعمیق رابطه میشوند، خودداری کند.شناسایی و درک ریشه این ترس، قدم اول برای غلبه بر آن است.مشاوره با یک متخصص میتواند در این زمینه بسیار مفید باشد.
در ضمن، باید فرد به خود یادآوری کند که تعهد لزوماً به معنای از دست دادن آزادی نیست، بلکه میتواند به معنای داشتن یک رابطه امن و پایدار باشد.
گفتگو با صداقت با طرف مقابل درباره ترسهای خود، میتواند به ایجاد اعتماد و درک متقابل کمک کند.اگر ترس از تعهد به طور جدی بر رابطه شما تأثیر میگذارد، بهتر است به دنبال کمک حرفهای باشید.
12. عدم حل تعارض به شکل سالم
نحوه برخورد با تعارضات و اختلافات، نقش مهمی در سلامت و پایداری رابطه دارد. اگر تعارضات به شکل سالم حل نشوند، میتواند منجر به احساس تلاش یکطرفه شود. برخی از افراد ممکن است از رویارویی با تعارضات اجتناب کنند، در حالی که برخی دیگر ممکن است به شیوههای مخرب مانند داد و فریاد، توهین یا سکوت روی بیاورند. یادگیری مهارتهای حل تعارض سالم، مانند گوش دادن فعال، همدلی، و یافتن راهحلهای برد-برد، برای ایجاد یک رابطه متعادل ضروری است.
در ضمن، باید هر دو طرف قبول کنند که اختلاف نظر طبیعی است و هدف نباید پیروزی در بحث باشد، بلکه یافتن یک راهحل مناسب برای هر دو طرف است. اگر در حل تعارضات به تنهایی مشکل دارید، میتوانید از یک مشاور متخصص کمک بگیرید. روابطی که در آنها تعارضات به شکل سالم حل میشوند، قویتر و پایدارتر هستند.
13. وجود مشکلات سلامت روان
وجود مشکلات سلامت روان در یکی یا هر دو طرف رابطه، میتواند به شدت بر پویایی رابطه تأثیر بگذارد و منجر به احساس تلاش یکطرفه شود.مشکلاتی مانند افسردگی، اضطراب، اختلالات شخصیتی و اعتیاد میتوانند باعث شوند که فرد نتواند به طور کامل در رابطه حضور داشته باشد یا نیازهای خود و طرف مقابل را برآورده کند.در چنین شرایطی، فرد سالمتر ممکن است احساس کند که به تنهایی در حال تلاش برای حفظ رابطه است.اگر شما یا طرف مقابلتان با مشکلات سلامت روان دست و پنجه نرم میکنید، مراجعه به یک متخصص روانشناس یا روانپزشک ضروری است.
درمان میتواند به بهبود وضعیت روانی فرد کمک کند و در نتیجه، رابطه نیز بهبود یابد.
در ضمن، حمایت و درک متقابل در چنین شرایطی بسیار مهم است.سعی کنید همدلانه به طرف مقابل خود گوش دهید و به او کمک کنید تا از منابع حمایتی موجود استفاده کند.
14. نقشهای جنسیتی کلیشهای
نقشهای جنسیتی کلیشهای میتوانند باعث ایجاد عدم تعادل در روابط شوند و منجر به این احساس شوند که فقط یک نفر تلاش میکند.مثلا اگر زن در رابطه به طور سنتی مسئولیتهای خانهداری و مراقبت از فرزندان را بر عهده داشته باشد، ممکن است احساس کند که بار زیادی را به دوش میکشد.از سوی دیگر، اگر مرد در رابطه موظف به تامین مالی خانواده باشد، ممکن است احساس کند که تحت فشار زیادی قرار دارد.شکستن این کلیشهها و تقسیم عادلانهی مسئولیتها، میتواند به ایجاد یک رابطه برابر و متقابل کمک کند.
صحبت کردن در مورد انتظارات و توافق بر سر تقسیم وظایف، میتواند از ایجاد سوء تفاهمها و نارضایتیها جلوگیری کند.
باید هر دو طرف درک کنند که هیچکس نباید به دلیل جنسیتش مجبور به انجام کارهای خاصی باشد.یک رابطه سالم، رابطهای است که در آن هر دو طرف احساس میکنند که در تصمیمگیریها مشارکت دارند و وظایف به طور عادلانه تقسیم شدهاند.
15. عدم وجود صمیمیت عاطفی
صمیمیت عاطفی یکی از عوامل کلیدی در یک رابطه سالم و رضایتبخش است.فقدان صمیمیت عاطفی میتواند باعث شود که یکی از طرفین احساس کند تنها در تلاش است.صمیمیت عاطفی به معنای احساس نزدیکی، درک شدن و پذیرفته شدن توسط طرف مقابل است.این شامل به اشتراک گذاشتن احساسات، ترسها، آرزوها و رویاها با یکدیگر است.اگر در رابطهای صمیمیت عاطفی وجود نداشته باشد، طرفین ممکن است احساس تنهایی و انزوا کنند، حتی اگر از نظر فیزیکی در کنار هم باشند.ایجاد و حفظ صمیمیت عاطفی نیازمند تلاش آگاهانه از سوی هر دو طرف است.
این شامل گوش دادن فعال، همدلی، ابراز احساسات و نشان دادن آسیبپذیری است.
در ضمن، باید برای یکدیگر وقت بگذارید و فعالیتهایی انجام دهید که به تقویت پیوند عاطفی شما کمک میکنند.اگر در ایجاد صمیمیت عاطفی مشکل دارید، میتوانید از یک مشاور زوجدرمانگر کمک بگیرید.
16. سوء استفاده عاطفی یا فیزیکی
در روابطی که سوء استفاده عاطفی یا فیزیکی وجود دارد، قطعا یکی از طرفین احساس میکند که تنها در تلاش است، آن هم برای بقا. سوء استفاده عاطفی میتواند شامل رفتارهایی مانند تحقیر، توهین، کنترل، تهدید و دستکاری باشد. سوء استفاده فیزیکی نیز شامل هرگونه خشونت فیزیکی است. در چنین روابطی، فرد قربانی به طور مداوم در معرض آسیب و آزار قرار دارد و تمام تلاشش معطوف به محافظت از خود و تلاش برای تغییر رفتار فرد سوء استفادهگر میشود. باید بدانید که سوء استفاده تحت هیچ شرایطی قابل قبول نیست و شما سزاوار یک رابطه سالم و محترمانه هستید. اگر در یک رابطه سوء استفادهگرانه قرار دارید، فورا به دنبال کمک باشید. با یک دوست، خانواده، مشاور یا خط تلفن بحران تماس بگیرید. سلامتی و امنیت شما در اولویت است.
17. فقدان مرزهای سالم
عدم وجود مرزهای سالم در یک رابطه میتواند منجر به احساس تلاش یکطرفه شود. مرزها، خطوط نامرئی هستند که مشخص میکنند شما چه چیزی را در یک رابطه میپذیرید و چه چیزی را نمیپذیرید. اگر در یک رابطه مرزهای سالمی وجود نداشته باشد، ممکن است یکی از طرفین احساس کند که به طور مداوم مورد سوء استفاده، نادیده گرفته شدن یا کنترل قرار میگیرد. یادگیری نحوه تعیین و حفظ مرزهای سالم، برای ایجاد یک رابطه متعادل و محترمانه ضروری است. این شامل بیان واضح نیازها و خواستههای خود، نه گفتن به درخواستهای غیرمنطقی و دفاع از حقوق خود است. در ضمن، باید به مرزهای طرف مقابل احترام بگذارید. تعیین مرزهای سالم یک فرایند مداوم است و ممکن است نیاز به تمرین و صبر داشته باشد. روابطی که در آنها مرزهای سالم وجود دارند، سالمتر، پایدارتر و رضایتبخشتر هستند.
18. تغییر در اولویتها و ارزشها
با گذر زمان، اولویتها و ارزشهای افراد ممکن است تغییر کند.اگر اولویتها و ارزشهای دو نفر در یک رابطه از هم دور شوند، ممکن است یکی از طرفین احساس کند که به تنهایی در حال تلاش است.مثلا ممکن است یکی از طرفین به دنبال پیشرفت در حرفه خود باشد، در حالی که طرف دیگر به دنبال آرامش و ثبات باشد.یا ممکن است یکی از طرفین به ارزشهای سنتی پایبند باشد، در حالی که طرف دیگر به دنبال تجربههای جدید باشد.اگر این تفاوتها به درستی مدیریت نشوند، میتواند منجر به ایجاد شکاف در رابطه شود و یکی از طرفین احساس کند که دیگر با طرف مقابل همخوانی ندارد.
باید به طور منظم در مورد اولویتها و ارزشهای خود با طرف مقابل صحبت کنید و سعی کنید زمینههای مشترک را پیدا کنید.
در ضمن، انعطافپذیر باشید و آماده باشید تا برای حفظ رابطه، سازش کنید.اگر تغییرات در اولویتها و ارزشها به حدی باشد که دیگر امکان سازش وجود نداشته باشد، ممکن است لازم باشد تصمیم سختی در مورد آینده رابطه بگیرید.
19. عدم وجود بازی و تفریح
در بسیاری از روابط، با گذشت زمان، حس بازی و تفریح از بین میرود و این میتواند باعث شود یکی از طرفین احساس کند تنها در تلاش است.وقتی رابطه جدی و خشک میشود، هیجان و شادی اولیه از بین میرود و این میتواند منجر به بیحوصلگی و نارضایتی شود.
وارد کردن عناصر بازی و تفریح به رابطه، میتواند به تجدید انرژی و تقویت پیوند عاطفی کمک کند.این میتواند شامل انجام فعالیتهای تفریحی مشترک، سفر، بازیهای ویدئویی، شوخی کردن و خندیدن با هم باشد.سعی کنید هر روز زمانی را به انجام فعالیتهایی اختصاص دهید که شما را شاد میکنند و به شما این امکان را میدهند که با طرف مقابل ارتباط برقرار کنید.
روابطی که در آنها حس بازی و تفریح وجود دارد، زندهتر، شادتر و رضایتبخشتر هستند.
به زندگیتان چاشنی شادی و تفریح اضافه کنید!







واقعا چقدر این مطلب رو عمیق و درست بررسی کردید! 😔 من توی یه رابطه دوستی بودم که همیشه حس می کردم فقط من پیگیرم و اون طرف فقط وقتی حالش بخواد جواب میده. بعد از خوندن این مقاله تازه فهمیدم مشکل از تفاوت سبک ارتباطیمون بود و اینکه اون طرف اصلا متوجه نبود چقدر این رفتارش آزاردهنده است. راستی اگه ممکنه یه مطلب هم درباره اینکه چطور میشه این موضوع رو بدون دعوا و بحث به طرف مقابل فهموند بنویسید، چون من هر بار که سعی کردم این حرف رو بزنم بحثمون شد 😅 خیلی ممنون از مطالب مفیدتون! 💖
واقعا مطلب عالی بود… یه مدت طولانی تو رابطم همین حس رو داشتم که فقط من دارم تلاش می کنم و انگار طرف مقابل اصلا درگیر رابطه نیست. حالا تازه فهمیدم این همه دلیل پشتش می تونه باشه. اون موقع فکر می کردم فقط تقصیر منه یا شاید دوستم دیگه منو دوست نداره، اما الان می بینم کلی عامل دیگه هم می تونه دخیل باشه.
مخصوصا بخشی که درمورد سبک های مختلف ارتباطی نوشته بودید برام جالب بود. من آدمی هستم که دوست دارم همه چیز رو واضح بگم، ولی طرف مقابل مدام می خواست با حرکات و اشاره منظورش رو بفهمونه. این باعث شد کلی دعوامون بشه تا بالاخره فهمیدیم مشکل کجاست.
کاش این مطلب رو زودتر خونده بودم… قبلا یه رابطه داشتم که بخاطر همون تفاوت در اولویت ها بهم خورد. من همیشه برنامه ریزی می کردم بریم سفر یا یه کاری بکنیم، ولی اون فقط می خواست تو خونه بمونه و استراحت کنه. اون موقع فکر می کردم بی تفاوتیه، ولی حالا می فهمم شاید مساله اولویت بود.
این مطلب رو حتما براشون می فرستم… مطمئنم خیلی هاشون همین مشکل رو تجربه کردن اما فکر کردن تقصیر خودشون بوده. راستی اگه کسی این حس رو داشته و تجربه جالبی ازش داره، خوشحال می شم بدونم چطوری باهاش کنار اومده.
راستی بخش مشکلات حل نشده گذشته هم خیلی به دلم نشست… من خودم یه مدت کینه های قدیمی رو تو دل نگه می داشتم و اون باعث شده بود رابطه جدیدم هم دچار مشکل بشه. تا اینکه یه روز تصمیم گرفتم بذارمشون کنار و واقعا فرق کرد.